نسیم توحید

جهان اسلام,مسلمانان,جهاد,قرآن,سنت,عمر فاروق,مجاهد,شهدا,مسعود پرکی,میلاد بارانی,

جستجوگر پیشرفته سایت



فاتح قدس
نظرات (0)

فاتح قدس

فاتح قدس

سخن از شخصیتی است که دنیا را با شمشیرِ پیروزی گرفت و آن را با دست کرَم بخشید؛ کسی که اروپا را دو بار لرزه بر اندام کرد؛ بار اول هنگامی که ارتش اروپا را با شمشیرش در هم شکست؛ بار دوم هنگامی که مردمش را با زیرکی خویش دهشت‌زده کرد. او نمونۀ کامل یک فرماندۀ پیروز است و آرمان حاکم مسلمان، تصویری تمام‌عیار از شهسورای زیرک و مسلمانی راستگوست. آزادگر بزرگی که سرزمین‌های شام و فلسطین را بعد از استعماری که صد سال استمرار یافت، آزاد کرد. شخصیتی که دوست و دشمن را به تحسین و محبت صادقانه‌اش واداشت و در تاریخ شرق و غرب بزرگ‌ترین افتخارات و نیکوترینِ اخلاق‌ها را به جا گذاشت. نامش از برترین نام‌هایی است که در گوش زمانه به فریاد درآمده و در گوشه و کنار تاریخ پیچیده و در جهان جاودانه مانده است؛ «صلاح‌الدین ایوبی».
دولت‌ها به پایش افتادند و پادشاهان از عتابش میخکوب شدند و گردن‌ها در برابرش خم گردیدند و خزانه‌ها به سویش روان شدند. با وجود این، چنان از دنیا رفت که از خود، به‌جز 47 درهم و یک دینار، چیز دیگری باقی نگذاشت؛ نه خانه‌ای به جا گذاشت و نه زمینی و - آن‌گونه که قاضی ابن شداد قسم می‌خورَد- جنازه‌اش با وام‌کردن، تجهیز و تکفین شد!
بارها سیرت صلاح‌الدین را خوانده‌ام و قبل از اینکه این بخش را بنویسم، سیرتش را بازنگری کردم، نسبت به زندگی و جنگ‌هایش بیش از هزار صفحه خواندم؛ عجیب‌ترین چیزی که دیدم این بود که «واقعا» این مردِ بزرگ در زمانی که «واقعا» فاسد بود ظهور کرد و «واقعا» بر دشمنِ قوی پیروز شد.
مسلمانان پیش از نورالدین و صلاح‌الدین در بدترین حالتِ تفرقه قرار داشتند؛ حالتی که ذهن هیچ یک از شما- هرچند در تصور شرّ، مبالغه کند- نمی‌تواند به آن برسد. این قطعۀ کوچک از سرزمین اسلامی به اندازۀ شهرهایش، دولت داشت؛ هر شهری دولت مستقلی؛ دمشق یک دولت داشت، شیزر دولتی دیگر، در حماة دولتی بود و هر یک از شهرهای حلب، ماردین، خلاط، موصل و سنجار که نزدیک موصل بود! دولت‌های جداگانه‌ای داشتند. در حِلّه، بانیاس و الجبل هم دولت‌هایی بود. باطنیه از اسماعیلیان نیز دولتی داشتند. در هر دولتی پادشاهی یا امیری بود؛ امرای ناشناخته‌ای با نام‌های عجیب و رفتارهای عجیب‌تر.
نهایت آرزوی صلاح‌الدین و پیش از او نورالدین این بود که مانند یکی از این امیران باشند و اگر بهتر ظاهر شوند برترین‌شان باشند. این دو قهرمان جاوید چگونه توانستند در چنین زمانی ظهور کنند؟!
پیش از صلاح‌‌الدین دو حملۀ صلیبی، سرزمین شام را غافلگیر کرده بود که بسان موج دریا بودند؛ اول‌شان معلوم بود و آخرشان نه. آزمندان، این حملات را در این سرزمین‌ها با نام غیرت بر نصرانیت و نجات سرزمین مسیح از چنگال وحشیان درنده‌خوی نیشدار مسلمان به‌راه انداختند! آنان چندین دولت داشتند؛ چندین دولت، نه یک دولت، مملکتی در قدس، امارتی در انطاکیه و حکومتی در طرابلس و رُها (اورفه) و دولت کوچکی در یافا. دولت‌ها و امارت‌هایی که ریشه دوانیده و شاخه‌هایشان سر به فلک کشیده بود و جغدهای‌شان در آنها لانه کرده، تخم گذاشته و جوجه کرده بودند. مسلمانان و اهالی این سرزمین‌ها چنین پنداشتند که صلیبی‌ها برای همیشه سرزمین شام را تصاحب کردند.
صلاح‌الدین چگونه توانست از ضعف مسلمانان، نیرو، و از تفرقۀ آنها اتحادی بسازد تا با آننان به مقابلۀ تمام اروپا برود و بقایای دو حملۀ گذشته را- تا جایی که ممکن است- از بین ببرد و یورش سومی را که اروپا متوجه او کرده است، پاسخ گوید؟... می‌دانید چگونه؟
او دشمن را با تعداد ظاهریِ مسلمانان برگرداند- نه با امکانات‌شان-، اما با یگانه‌سلاحی که غیر از آن در چنین جایی ثمربخش نیست؛ «سلاح ایمان»... او ابتدا فساد خود را اصلاح کرد، در نتیجه الله تعالی به دست او سستی و واماندگی مسلمانان را تغییر داد. او که در لهو و لعب و پیروی از هواهای نفس مشغول بود، توبه و انابت نمود؛ حکومت، او را به فساد نکشید چنان‌که نیکان دیگر را فاسد کرده بود، بلکه او فسادهای حکومت را اصلاح کرد و به‌سوی خدا برگشت؛ یاری خداوندی هم به سوی او بازگشت. در سیرت و اخلاق و صلاح و تقوا از ارث محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم کمک گرفت، الله تعالی هم ارث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم در فتح و پیروزی را به او داد. به دین چنگ زد و دولتش را بر پایۀ اسلام استوار کرد. با همین دولت‌های پراکندۀ جاهل و ضعیف و امرای ناشناخته با نام‌های عجیب توانست با تمام اروپا بجنگد؛ اروپای خشمگین، کینه‌توز و متعصبی که پادشاهانش همگی برای جنگ با فلسطین یکپارچه شده بودند.
صلاح‌الدین ابتدا عقیده‌اش را درست کرد؛ از قطب نیشابوری خواست که برایش کتابی در بخش عقیده بنویسد و خود را با آن مشغول کرد و آن را به پسرانش هم تلقین نمود و خود را به علما و دینداران نزدیک گردانید، به‌طوری‌که مشاوران و افراد نزدیکش، بزرگانِ زمانه بودند؛ ازجمله قاضی فاضل، قاضی ابن‌الزکی و قاضی ابن‌شداد. هرگاه به شهری می‌رفت، علمایش را فرامی‌خواند و هر که به دروازۀ پادشاهان نمی‌رفت، فرزندانش را برمی‌داشت و به نزد وی می‌رفت؛ چنان‌که در اسکندریه نزد حافظ اصفهانی می‌رفت.
نسبت به نماز جماعت بسیار حریص بود و هرگز آن را ترک نمی‌کرد، به‌جز سه روز قبل از وفاتش که نتوانست به جماعت برود. همیشه حتی در ایام جنگ هم روزه بود. بسیار به تلاوت قرآن گوش فرامی‌داد و به هنگام استماع از ترس الهی می‌گریست. بر مجالس علم و حدیث پایبند بود، حتی در شب‌های جنگ، نماز شب را- به‌جز اندکی- ترک نکرد. به هنگام هجوم سختی‌ها و تنگ‌شدن راه‌ها به الله تعالی پناه می‌بُرد و گشایش و راه نجات را می‌یافت؛ چراکه اگر احیاناً درهای زمین بسته می‌شوند، اما دروازۀ آسمان هرگز بسته نمی‌شود. او حق را اقامه کرد و در این‌باره پروایی نداشت و از کسی هم پشتیبانی نمی‌کرد؛ باری برادرزاده‌اش «تقی‌الدین» را که نزدش از همه عزیزتر بود، با شکایت ابن‌زهیر- که از شهروندان عادی دمشق بود- دستگیر و تنبیه کرد.
اما سخن از بزرگواری او و ذلت دنیا در نزدش، چیزی است که در دفتر نمی‌گنجد. اعتماد او بر الله تعالی بود؛ هیچ‌گاه دشمن را زیاد نپنداشت و نه ترسی به دل راه داد. هرگز در پیروزی یا شکستی اعصابش را از دست نداد. متواضع بود، مردم هنگامی که برای شکایت ازدحام می‌کردند، زیراندازش را لگدمال می‌کردند، نزد او می‌آمدند و وقت استراحتش را تنگ می‌کردند. هرگز برای خود خشم نگرفت، اما وقتی برای خدا خشم می‌گرفت کسی یارای نگاه‌کردن به چهره‌اش را نداشت؛ چون شیرِ خشمگینی می‌گشت که چیزی جلویش نمی‌ایستد. صبور بود و از خداوند پاداش خیر می‌خواست؛ هنگامی که خبر وفات پسرش «اسماعیل» به او رسید، نامه را خواند و اشک از چشمانش جاری شد و چیزی نگفت، مردم بعداً از واقعه باخبر شدند. وقتی خبر وفات برادرزاده‌اش «تقی‌الدین» آمد، مردم را از خیمه دور کرد و به شدت گریست. قاضیانی که همراهش بودند با گریۀ او می‌گریستند اما دلیلش را نمی‌دانستند. به آنان با چشمانی اشکبار و دلی گرفته گفت: تقی‌الدین درگذشت. باز به خود بازگشت و استغفار کرد و چشمانش را با گلاب شست و خبر را پنهان کرد تا به دشمن نرسد و نیرو نگیرد یا لشکر خودش سست نشود.
بسیار نیک‌رفتار و خوش‌اخلاق بود. اخبار و نوادر را حفظ کرده بود. از زخم‌هایی که در نیم‌تنۀ پایینش بود رنج می‌ُبرد؛ باوجود این، سوار بر اسب می‌شد و دردش را تحمل می‌‌کرد و به میدان می‌رفت.... چه میادینی؟!
من از آنچه در کتاب‌های تاریخ خوانده‌ام- و به گمانم تاریخ شرق و غرب را مطالعه کرده‌ام- هیچ لشکری را نمی‌شناسم که بیش از لشکر صلاح‌الدین به میدان برود؛ تمام رکوردها را تا آن زمان شکست. در مدتی که فرمانروای شام بود در کمتر از 19 سال، 74 بار به میدان جنگ رفت؛ با امرای موصل، حلب و حماة و با حشاشین قتالین جنگید.... نگویید چگونه با امرای اسلامی جنگید؟ یقینا کسی که می‌خواهد خانه‌ای بنا کند، چاره‌ای جز این ندارد که آوار و ویرانه‌ها را بردارد و خانۀ کهنه‌اش را ویران کند تا منزل جدیدی بسازد؛ صلاح هم همین کار را کرد.
او باز سریال نبردهای سهمگینی را شروع کرد که سرزمین فلسطین و دیار شام تا به حال به خود ندیده بود؛ جنگ‌هایی که با قادسیه و یرموک قابل قیاس نیست. جنگ‌های گرم با انواع سلاح‌ها، شمشیر و نیزه، توپ و منجنیق، شجاعت و حیله، هوشیاری و نوآوری، مروت و شهامت؛ صلاح‌الدین در همۀ این‌ها پیروز بود. جنگ‌هایی که در آنها منجنیق‌هایی به‌کار گرفته شد که مانند توپ‌های سنگین امروزی قلعه‌های محکم را برمی‌انداختند و تیرهای پی‌درپی بسان رگبار- که برای جنگ حکم هزاران بمب را داشت- و با حملاتی که دو،سه روز ادامه می‌یافت، از دژکوب‌ها کار گرفت که گاری‌های محکم و زره‌پوشی بودند و سرِ سنگینی داشتند که دیوارها را سوراخ می‌کرد. از تانک‌ها هم کار گرفت؛ آری، تانک! این همان نام قدیمی‌اش است و در آن هنرنمایی می‌کردند تا اینکه اروپائیان در حصار «عکا» تانک سنگینی اختراع کرده و سه ارّاده از آن ساختند که هر یک، چهار طبقه داشت که بالاتر از دیوارها بود با دژهای آهنین و پوسته‌هایی که بر آنها مواد ضدحریق مالیده بودند تا تیرهای مسلمانان و آتش‌های یونانیان بر آن اثر نکند. مسلمانان پریشان شده، ترسیدند؛ صنعتگری از دمشق به نام «ابن شیخ النحاسین» به آنان گفت: من امروز برایتان آتشی درست می‌کنم که آنها را بسوزاند. او دو روز مهلت خواست و موادی را با هم مخلوط کرد و آنها را در سه دیگ گذاشت و انداخت؛ مثل بمب منفجر شد و صدای مهیبی چون رعد داشت. تانک‌ها را سوزاندند و مسلمانان تکبیر گفتند؛ آن روز، روز بزرگی بود. هنگامی که جوایزی را به این صنعتگر تقدیم کردند نپذیرفت و گفت: این کار را برای خدا کردم.
هنگامی که «عکا» تحت محاصره قرار گرفت و هر گونه تلاشی برای امداد غذایی به شکست انجامید، از حیله کار گرفتند و گروهی از مسلمانان داوطلبانه ریش‌های خود را تراشیده، لباس فرنگی به تن کردند و با خود خوک برداشته و به زبان فرانسوی صحبت کردند و سوار بر قایق بزرگی شدند و با این حیله که ازعجیب‌ترین حیله‌های جنگی است، وارد شدند. ازجملۀ این حیله‌ها اینکه صلاح‌الدین ایوبی تاکتیک نظامی را می‌دانست که لشکر فقط منحصر در جبهه نیست، بلکه همۀ ملت، لشکر است. به همین خاطر تمام قوایش را برای جنگ به‌کار گرفت؛ حتی از دزدها! او دزدها را جمع کرد تا از شرشان خلاص شود، اما آنان را زندان نکرد، بلکه آنان را در حرفه‌ای که داشتند به کار گماشت که فرماندهان و لشکریان دشمن را از روی فرش‌هایشان- آن‌گونه که ابن شداد روایت کرده- به شیوه‌های عجیبی می‌ربودند و گاهی فرماندهان را از زیر لحاف‌هایشان و در حالی که خنجرهایشان بر گردن‌هایشان آویزان بود می‌ربودند و وقتی چشم باز می‌کردند خود را جلوی صلاح‌الدین می‌دیدند.
در روز «حطین»، صلاح‌الدین تاکتیک جنگی عجیبی به‌کار برد؛ هنگامی که اروپاییان مجبور شدند در مکانی که او انتخاب کرده و پناه گرفته بود به ملاقاتش بروند؛ روزی که در باز‌پس‌گرفتن قدس پیروز شد، با چنان نجابت، بزرگواری و جوانمردی آمد که بعد از آن مؤرخان اروپایی را از سخن‌گفتن در این‌باره و قدردانی از او دست‌خالی نگذاشت.
قدس را- بعد از مالکیت 91 سالۀ اروپاییان بر آن- بازگرداند. آیا امروز در بازپس‌گرفتن قدس شک دارید؟! حال‌آنکه یهود هفت سال است که آن را تصرف کرده است. [این سخن مربوط به سال 1955 میلادی است]. صلاح‌الدین آن را پس گرفت؛ درحالی‌که تمام دولت‌ها و پادشاهان اروپا در کنارش بودند و از آن حمایت می‌کردند. آیا ما نمی‌توانیم آن را از مشتی بیگانه پس بگیریم؟!
دولت‌های صلیبیان بیش از صد سال استمرار داشتند، اما الان کجایند؟ ما بسان بیداریِ امروزمان نبودیم، با ما در تعامل بودند و ما با آنها قطع رابطه نکرده بودیم؛ چنان‌که با اسرائیل قطع رابطه کرده‌ایم. همگی با آنان پیمان بسته بودیم، حتی دمشق نیز باری با صلیبی‌ها علیه مجاهد اول؛ عمادالدین پیمان بست، حشاشیش با آنان پیمان بسته بودند و پیش از آن «شاور» پیمان بسته بود، اما باوجود این، آیا اثری از صلیبی‌ها باقی ماند؟
امتی که آن‌روز «صلاح‌الدین» را بیرون آورد، بدتر از حالت امروزِ ما بود و بیشتر تجزیه شده و معایب بدتری داشت؛ هنوز از اینکه امروزه هم مانند صلاح‌الدین را بیاورد درمانده نیست. نکبت فلسطین با صلیبی‌ها صدبرابر بدتر از نکبتش با اسرائیل است که به سلامتی گذشت. آیا در اینکه ما فلسطین را نجات بدهیم شک دارید؟ من- قسم به خدایی که معبودی جز او نیست- اگر بر روی زمین چهل مسلمان هم باقی بماند، شک ندارم که قدس را باز خواهند گرفت و من شک دارم نسبت به کسی که در این حقیقت شک کند! شک دارم نسبت به درکش از طبیعت این امت، نسبت به عقلش، نسبت به عرب‌بودنش و نسبت به مسلمان‌بودنش! اگر ما درمانده‌ایم از اینکه به سیرۀ صلاح‌الدین برگردیم تا برای ما مانند پیروزی حطین نوشته شود، بدانیم که از نسل‌هایمان افرادی پاک‌تر و پاکیزه‌تر پیدا خواهد شد و آنان فلسطین را باز خواهند گرفت؛ إن‌شاءالله تعالی!

 ✍🏻توسط ⁨شیخ علی طنطاوی رحمه‌الله/
📝 ترجمه: مولانا سیدزبیر حسین‌پور⁩



امتیاز: نتیجه : 2 امتیاز توسط 2 نفر مجموع امتیاز : 4

بازدید :42
نویسنده
نویسنده : مرجع بانک دلنوشته و مقالات اسلامی
تاریخ : پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400
زمان : 18:39
به جوانان‌مان محبت اقصی و عشق به شهادت را بیاموزیم
نظرات (0)

به جوانان‌مان محبت اقصی و عشق به شهادت را بیاموزیم

✳️ به جوانان‌مان محبت «اقصی» و عشق به «شهادت» را بیاموزیم

◽️اقصی؛ ای قبلۀ اُولی‌مان/ ای عضو جدا از پیکرمان / بشکیب اینک، تا باز آید، ایوبی‌های دیگرِ ما

🔸اقصی؛ قبلۀ اول و مسرای نبی و سومین حرم مسلمین بعد از مسجدالحرام و مسجدالنبی و مهبط وحی الهی و منزلگاه انبیای خداست...
🔸از آن لحظه که محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به پیامبری مبعوث شد و ادیان قبل از ایشان منسوخ شدند و از آن لحظۀ نورانی که پیامبران الهی در مسجدالاقصی به خاتم‌النبیین اقتدا کردند، مسئولیت مسجدالاقصی و میراث تمام انبیای الهی و شریعت‌های آسمانی به رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و به واسطۀ ایشان به امت اسلامی منتقل شد و امت اسلامی عهده‌دار  تبلیغ رسالات الله و دفاع از شعائر الهی و مسجدالاقصی شد. این باور در طول تاریخ زرین اسلام، دلیرمردان مسلمان را بر آن داشته است که برای کوتاه‌کردن دست غیرمسلمانان؛ چه یهود و چه نصارا؛ قیام کنند از سیدنا امیرالمومنین عمربن‌خطاب رضی‌الله‌عنه تا سلطان صلاح‌الدین ایوبی؛ قهرمان حطین، همه با عشق به قبله اول مسلمین پرچم اسلام را در این مکان مقدس به اهتزاز درآوردند و ثالث‌الحرمین را از لوث هرگونه سیطره کفر و صلیب و... پاک کردند.

🔸این مساله بسیار حائز اهمیت است که فرزندان ما با عشق به شعائر الهی و محبت با قبلۀ اول مسلمانان جهان بزرگ شوند و جوانان ما نسبت به این ناموس گران‌بها غیرت داشته باشند و با این عشق و غیرت تربیت شوند. 
باید در نظام‌های آموزشی ما و در کتاب‌ها و تالیفات ما و در اشعار شعرای ما در هر عصر و زمان این عشق جلوه‌گر باشد و باید در مسیر دفاع از این مقدسات آمادۀ هرگونه جانفشانی و فداکاری باشند و عشق به شهادت در راه نجات اقصی از دست پلید صهیونیسم غاصب و جنایتکار در ریشه‌های دل‌هایشان جای گیرد و کوچک‌ترین تمایل به دوستی و همکاسه‌گی با آنان، بزرگترین جنایت محسوب شود.

🔸ادبیات قرآن درباره یهود و تاریخ سیاه آنان ما را متذکر می‌شود که بدون دشمنی با یهود، دین ما کامل نمی‌شود و با دوستی با آنان ایمان ما از دست می‌رود و ما را از صف مسلمانان جدا می‌کند؛ آنجا که می‌فرماید: «وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» و آنجا که ارشاد می‌فرماید: «وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» و آنجا که هشدار می‌دهد: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا».
 پس بر معلمان و مربیان و پدران و مادران مسلمان و همۀ دلسوزان امت اسلامی لازم است دشمن را به نسل جدید معرفی کنند و عشق به مقدسات اسلام را در قلب‌هایشان بکارند.
🔸به‌زودی فاروق‌ها، صلاح‌الدین‌ها و فاتحان و غازیان غیرتمند مسلمان تربیت خواهند شد و به‌زودی- بإذن الله- مشکلات جهان اسلام که منشأ آنها یهود و نصارا هستند با ازبین‌رفتن دشمنان قسم‌خورده، حل خواهد شد.
─┅═༅𖣔‎‌♥️𖣔༅═┅─

✍🏼 حبیب‌الله مرجانی


منبع پایگاه اطلاع رسانی اهل_سنت_جهان



امتیاز: نتیجه : 2 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 2

بازدید :36
نویسنده
نویسنده : مرجع بانک دلنوشته و مقالات اسلامی
تاریخ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1400
زمان : 12:31
خواب مباد بر چشم بزدلان
نظرات (0)

❇️ خواب مباد بر چشم بزدلان؛ حضرت خالد بن ولید نماد غیرت و شجاعت

◽️ من در سفر سوریه به شهر حمص رفتم و آن‌جا قبر حضرت خالد بن ولید رضی الله عنه را زیارت کردم، آرامگاه این صحابی جلیل القدر در مسجدی بنام «جامع خالد بن ولید رضی الله عنه» قرار دارد، از قسمت شمالی که وارد مسجد شدیم قبله آن به قسمت جنوب قرار داشت، و قبر حضرت خالد بن ولید و فرزندش حضرت عبدالرحمن بن خالد بن ولید در قسمت شمالی کنار دروازه واقع بود، نکته‌ای که نظر ما را جلب کرده شمشیری بود که بر روی قبر حضرت خالد بن ولید قرار داشت، این شمشیر اشاره به همان حدیث پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم است که فرمودند: «خالد سیف من سیوف الله» یعنی: خالد شمشیری از شمشیرهای خداوند متعال است.

◽️ بیرون مسجد ستون یادبودی از حضرت خالد بن ولید وجود داشت، آخرین سخن وی که در بستر وفات نقل شده آن‌جا حک گردیده که فرمودند: «لقد شهدت مائة زحف أو نحوها، وما في بدني موضع إلا وفيه ضربة سيف أو طعنة رمح أو رمية سهم، ثم هأنذا أموت على فراشي حتف أنفي كما تموت العير، فلا نامت أعين الجبناء.» یعنی: همانان من در حدود صد جنگ بین کفر و اسلام شرکت کردم، در بدن من جایی وجود ندارد که در آن اثر زخم شمشیر و یا نیزه و یا تیر وجود نداشته باشد، اکنون من در بستر مرگم جان می‌سپارم، پس چشم‌های بزدلان را خواب مباد.»

◽️ در واقع حضرت خالد بن ولید این نکته را یادآور می‌کند کسی که در جنگ و جهاد شرکت نمی‌کند به این منظور که شاید از دنیا برود و کشته شود اشتباه می‌کند، چون اگر کسی در جنگ و نبرد کشته می‌شد من بعد از شرکت در صد نبرد هرگز در بسترخانه جان به جان آفرین تسلیم نمی‌کردم. در واقع حضرت خالد بن ولید رضی الله عنه بزدلان را برای عدم شرکت در جهاد عیب چینی می‌کند./کانال رسمی مولانا چابهاری

✍ حضرت شیخ الحدیث مولانا عبدالرحمن حفظه الله



امتیاز: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

بازدید :18
نویسنده
نویسنده : مرجع بانک دلنوشته و مقالات اسلامی
تاریخ : یکشنبه 26 اردیبهشت 1400
زمان : 13:18
درسهایی از غزوه بدر
نظرات (0)

❇️ درس‌هایی از غزوۀ «بدر»

🔸 غزوۀ «بدر» در 17 رمضان سال دوم هجری رخ داد، این غزوه که قرآن مجید از آن با عنوان «یوم‌الرقان» نیز یاد کرده است اولین نبرد بین اسلام و کفر در تاریخ اسلام به‌شمار می‌رود. پیروزی رادمردان و یاران جان‌برکف رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم با جمعیت 313 نفری در مقابل لشکر مجهز 1000 نفری کفر، تقابلی غیرقابل قیاس و غیرقابل پیش‌بینی برای پیروزی اسلام را رقم زد.
🔹 این جنگ نابرابر و این پیروزی‌ بزرگ، درس‌ها پیام‌هایی برای امت اسلام دارد که در ادامه به بعضی از آنها اشاره می‌شود👇🏼

💫 جنگ بدر بیانگر تأثیر شگرف نیروی تقواست.
💫 جنگ بدر  بیانگر اخلاص و جان‌برکف بودن و اطاعت یاران پیامبر گرامی اسلام از دستورات ایشان است.
💫 جنگ بدر  بیانگر توکل و اعتماد کامل نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم و اصحاب باوفایش- رضی‌الله‌عنهم- بر خداوند متعال است.
💫 جنگ بدر بیانگر این است که عزت و پیروزی از آنِ مردان با خداست؛ آن‌گاه که۳۱۳ شیرمرد بدون داشتن اسباب مورد نیاز جنگی، اما با سلاح تقوا و اعتماد بر خدا، به مصاف جنگ با هزار جنگجوی مجهز می‌رود و با مدد و یاری خدا، فتح و پیروزی را از آنِ خود می‌کند.
💫 جنگ بدر بیانگر تاثیر غیرقابل تصور «دعا» است؛ آن‌گاه که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم تمام شب به دعا و تضرع مشغول می‌شود.
💫جنگ بدر بیانگر این است که دلیل ذلت و خواری مسلمانان امروزی و از دست دادن «قدس»، تعداد کم آنها نیست، بلکه نبود تقوا و عدم اطاعت از فرامین الهی وعدم تمسک به قرآن و سنت نبوی است، زیرا مسلمانان صدر اسلام علی‌رغم تعداد کم‌شان اما با نیروی تقوا و اطاعت از دستورات قرآن و سنت توانستند امپراطوری‌ها را به زانو درآورند و خودشان حرف اول را بزنند.
💫 جنگ بدر بیانگر آن است که تنها راه به‌دست‌آوردن عزت ازدست‌رفته و آزادی فلسطین و بیت‌المقدس، اقتدا به یاران جان‌فدای نبی اکرم و متصف‌شدن به صفت «تقوا» و اطاعت از کلام جاویدان الهی و سنت پرنور نبوی است.

✍🏼 سعید رحمت‌زهی



امتیاز: نتیجه : 4 امتیاز توسط 2 نفر مجموع امتیاز : 8

بازدید :53
نویسنده
نویسنده : مرجع بانک دلنوشته و مقالات اسلامی
تاریخ : یکشنبه 19 اردیبهشت 1400
زمان : 23:28
نگاهی اجمالی به جهان اسلام
نظرات (0)

نگاهی اجمالی به جهان اسلام

*نگاهی اجمالی به جهان اسلام و مسلمانان*

((ظَهَرَالفَسادُ فِی البَّر وَالبَحرِ بِما کَسَبت اَیدِی النّاس لِیُذِیقَهُم بَعضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُم یَرجعون))
((ظاهر شد فساد در خشکی و دریا بخاطر انچه مردم از عملکردشان کسب کردند ))

◾ای کسانی که پشت درهای بسته برای نابودی اسلام و مسلمانان فکر می کنید ونقشه می کشید و ای کسانی که  ظلم و ظلمت را اختیار کرده اید، دست از این ظلمت بردارید زیرا که ما خیرخواهان شما هستیم و گرنه ما پیروان محمدی (صل الله وعلیه وسلم )دست عاجزی را در بارگاه الهی  بلند کرده و دعا خواهیم کرد که نام شما را از صفحه روزگار محو کند, آن خدایی که توسط  مرگ، جبارانی را که ادعای خدایی وبزرگی می کردند گردن زد و کسانی را که بر مال ومنال، رنگ وصورت  خود فخر میکردند به لبه قبر رساند.

◽آری! در جهان کنونی دغدغه هر مسلمان نبود آرامش وامنیت است که جلادانی از خدا ناخبر آنرا از مسلمانان و امت اسلامی سلب کرده‌اند.
ای مسلمین باشید به هوش !
زنگ خطر آمد به گوش !
کینه را کنید فراموش !
آتش دشمن را کنید خاموش !

◾ای جوانی که شب و روز در خوش گذرانی به سر می بری آیا از حال برادران وخواهران فلسطینی و میانماری خود خبر داری؟آنان را در کوچه وخیابان ها مانند گنجشک شکار می کنند. کافی است بدانیم که آن جلادان ظالم فقط یکبار هنگام ورود به بیت المقدس هفتاد هزار نفر را قتل عام کردند! از قبیل سر بریدن، در آتش انداختن و... آن جباران ظالم مساجد را ویران کردند به مقدسات اسلامی توهین کردند.

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز
کاشانه ما رفتُ به تاراج غمان خیز
از خواب گران، خواب گران، خواب گران خیز

✅ای مسلمانان از این خواب گران برخیزید وپرچم توحید را بر بلندای قلعه عدل و عدالت، اخوت وبرادری، عطوفت ومهربانی استوار سازید ونگذارید که کفار بیشتر از این تاریخ درخشان اسلام ومسلمانان را لکه دار سازند. 

◾اسلام ناب محمدی دستور به وحدت و یکپارچگی داده است « وَ تَعَاوَنو عَلَی البِّرِ وَالتَّقوا وَلا تَعَاوَنوا عَلَی اِثمِ وَالعُدوان »

متاسفانه یکی از بزرگترین مشکلات مسلمانان درسراسر جهان اسلام نبود وحدت و یکپارچگی است، اگر در جامعه ای وحدت ویکپارچگی وجود داشته باشد هیچ شاه و شاهزاده ای وهیچ خان وخانزاده ای جرئت توهین به مقدسات دینی و اسلامی آنها را نخواهد داشت . آری! نبود وحدت و یکپارچگی و دوری ازدستورات احکم الحاکمین و سلطان سلاطین وسنت های گهر بار رسول الله ((صل الله علیه وسلم ))امت را به پرتگاه هلاکت رسانده اند در جهان کنونی یهود و نصارا،کمونیسم  ها و تمام کفار و مشرکین برای نابودی مسلمانان نهال دشمنی را در زمین کاشته اند و میخواهند  که ثمره آنرا برداشت کنند.

ای مسلمین تا به کی غافل شدن
 از ندای مصطفی جاهل شدن

◽ای مسلمین تا به کی خاموش         می نشینید،تا به کی طاقت  تماشای گریه های خونین مظلومین را دارید در حالی که سرهای قدسیان و امتیان محمدی بر زانوی غم است. از چشمان قدسیان اشک مانند جویبار روان گشته.

◾ای مسلمین اسلام ناب محمدی ((صل الله علیه وسلم ))راه و روشی به ما نشان داده که هیچ دین وفرهنگی نشان نداده است.
اسلام دستور به وحدت ویکپارچگی ،دستور به جهاد با کفار و مشرکین ،دستور به انجام اعمال حسنه داده است. 

◽اگر تاریخ درخشان امت محمدی((صل الله علیه وسلم ))را بنگریم خواهیم یافت که آنان دارای چه شان و شوکتی بودند بر قدوم آنان پادشاهان دنیا سر به زانو بردند و صف بستند  آنها کسانی بودند که شیران غران را رام کردند ، امتی بودند که در یک زمان دو امپراطوری بزرگ وابر قدرت جهان ایران و روم باستان را به زانو در آوردند .
امتی که روی دریا راه می رفت،امتی که با نداشتن هیچگونه تجهیزات جنگی روز با ارتشی شامل سه هزار نفر لشکری دویست هزار نفره را دارای بهترین و بروز ترین تجهیزات جنگی بودند را با ایمان استوار وشجاعت و دلاور مردی ها و رشادت ها جانفشانی های بی نظیر خود از پای در آوردند.
 اگر رخ نگاهمان را برای مدت کوتاهی بطرف کارنامه زرین و پر افتخار و درخشان  اسلام و مسلمانان  بچرخوانیم خواهیم یافت که اسلام مواریث وآداب بی زیان اقوام مختلف را تحمل کرد همه را به هم درآمیخت و از آن چیز تازه ای ساخت .فرهنگ تازه ای که حدود وثغور نمی شناخت وتنگ نظری هایی که دنیای سرمایه داری را به ملتها، مرزها ونژاد ها تقسیم می کرد درآن مجهول بود. مسلمان از هر نژادکه بود ترک،لر،کرد و بلوچ و...،در هر جایی از قلمرو اسلام قدم می نهاد خود را در وطن و دیار خویش می یافت ،همه جا در مسجد، و در مدرسه و در خانقاه و... از هر قوم مسلمان نشانی بود ،اما میان مسلمانان نه اختلاف جنسیت مطرح بود و نه اختلاف تابعیت،همه جا یک دین بود و یک فرهنگ، فرهنگ اسلامی که فی المثل زبانش عربی فکرش ایرانی وخیالش هندی و...اما جانش اسلامی و انسانی بود، پرتو آن در سراسر قلمرو اسلام وجود داشت.

◾اما امروزه دنیای اسلام زیر بار
تحمیلات ناشی از تمدن های مادی به ستوه در آمده است و دنبال راه نجاتی می گردد ،راه نجات از این قید و بند چیست؟
طبق فرموده رسول خدا وآیات قرآن مجید راه نجات بشریت و اسلام در جهاد فی سبیل الله است. (( انفِرُوا خِفَافًََاو َثِقَالاً وَجاهِدوا بِاَموَالِکُم وَاَنفُسِکُم فِی سَبِیلِ اللهِ ذالِکُم خَیرُلَّکُم اِن کُنتُم تعلَمُونَ ))
جهاد یعنی نبرد کفر وایمان،
جهادیعنی ریشه کن کردن طاغوت ،جهاد یعنی پاسداری از اسلام.

◽ای مسلمین برای ریشه کن کردن کفر وظلمت از درون اعماق قلب فریاد برآورید که ما پاسداران و نگهبانان اسلام هستیم، ما برای پاسداری از اسلام جان ومال وفرزندانمان را فدا خواهیم کرد،ما پیروان محمد و جان برکفان و جان فدائیان اسلام هستیم. 
ای کفار؛ این را بدانید که ما سدی فولادین در مقابل شما واهریمن هستیم ،دیگر ما مسلمانانی جلوه گر وظاهری نیستیم ما امت محمدی کسانی نیستیم که بخاطر جاه و جلال در نزد شما از ناموس و دین خود بگذریم ما با جهاد در راه خدا جاه وجلال در نزد او را بدست خواهیم آورد. 
تا جان در بدن باشد این جامِ کفن باشد جان ما در ره اسلام قربان باشد راه پیامبر راه ما باشد.
آری! اسلام دین جاوید ختمی مرتبت،  منجی عالم بشریت،  معلم انسانیت،  حضرت محمد مصطفی صل الله علیه وسلم  می باشد و دستو او جهاد است.
ای کفار؛ ما موج خروشانیم ،سرباز اسلامیم،شهادت شعار ماست، صلاح الدین الگوی ماست.
ما مسلمانان با فرماندهی و سرلشکری خالد بن ولید ،ذوالفقار حیدری، نعره عاشقی بهر دین محمدی، دلاوری و تاخت وتاز صلاح الدینی،هوش و زکاوت محمد فاتح با شیر مردی و عدالت عمری خواهیم آمد وشما را همچون گذشته تار و مار خواهیم کرد.

✅ما خواهیم کوشید که الگوی نوینی برای امت اسلامی و جهان غرب و اسلام قرار گیریم وافق جدیدی سرشار از عطوف و مهربانی، عدالت وصلح طلبی را به سوی جهان اسلام بگشاییم.

🖊مسعود پرکی و میلاد بارانی



امتیاز: نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

بازدید :70
نویسنده
نویسنده : مرجع بانک دلنوشته و مقالات اسلامی
تاریخ : پنجشنبه 16 اردیبهشت 1400
زمان : 18:33
:: از یهود نترسید ( تاریخ : شنبه 05 تیر 1400)
:: فکر و فعالیت جهانگیر ( تاریخ : یکشنبه 23 خرداد 1400)
:: اشک شادی ( تاریخ : جمعه 14 خرداد 1400)
:: صورت اسلام و حقیقت اسلام ( تاریخ : جمعه 14 خرداد 1400)
:: تاثیر رسانه در عصر حاضر و لزوم توجه مدارس دینی به فعالیت های رسانه‌ای و مطبوعاتی ( تاریخ : شنبه 08 خرداد 1400)
:: فاتح قدس ( تاریخ : پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400)
:: حضرت مولانا محمد دهقان رحمه الله ( تاریخ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1400)
:: خورشید شهرستان سراوان غروب کرد ( تاریخ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1400)
:: سنبل و نماد فروتنی و تواضع شیخ الحدیث مولانا محمد دهقان رحمه الله ( تاریخ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1400)
:: ماه رمضان از ما چه میخواهد ( تاریخ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1400)


بالای صفحه